کسراکسرا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

کسرا**عشقــــی بی انتهــــــــــا

یکسالگی کسرا جان و همکارای مهربون مامانی

کسرا جان   روز چهارشنبه 31 ام دوستان و همکارای خوبم زحمت کشیده بودن واسه تولدت کادو گرفته بودن که از همین جا از همشون تشکر میکنم و اینجور شد که به خاطر تولد یکسالگی تو ما هم تو شرکت جشن کوچیکی گرفتیم و همه ناهار مهمون من بودن. جای شما خالی مامان جون کلم پلو با سالاد درست کردن که آوردیم تو شرکت خوردیم و چقدر که همه تعریف کردن از دستپخت مامان جونِ مهربون. مامان جون از شما هم متشکریم عکسای اون روز رو میزارم فعلا فقط مطالب و مینویسم که یادم نره   تولدت مبارک مردِ خوبم
2 خرداد 1393

کسرای یکساله

      قدمت روی چشام خوش اومدی                            روشن از روی تو شد خونه ی من       کسرای یکساله ی ما : 1- 2 تا دندون داره 2- تا 10 ثانیه میتونه خودش بایسته ولی بعدش تالاپ میخوره زمین 3- با هر آهنگی که بشنوه شروع میکنه به نی نای نای 4- موش موشی میشه 5- بای بای میکنه 6- بوس میفرسته 7- دست و پا و موها و چشماشو میشناسه و وقتی سوال بپرسیم با دستش بهشون اشاره میکنه 8- هر سیم برقی که ببینه دنبال پریز میگرده و میکنه تو پری...
31 ارديبهشت 1393

زادروزت ستاره باران

  پسرم!   یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان را دیدی !   از این پس همه چیز جهان تکراری است،   جز مهربانی.   (نیمایوشیج)         آهــــــــــای ، دنیا، کسرایم یکساله شد...   باتـــــــــــوام مـــــــادر، هوای خـــــــوش عاشــــقی   نمیدانم،   تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم،   یا نفسم را به اندازه ی تو !؟   نمیدانم،   چون تو را دوست دارم نفس میکشم،   یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم ...
31 ارديبهشت 1393

برای تو می نویسم... برای تو سعیدم

  ممنون از تو....   آیه آیه ی بودنت را نذر کرده ام ، بخوانم تا بیایی،   استجابت کدامین دعایم بودی جان مادر؟   نه شاید   دعا نبوده ، بلکه بالاتر از یک دعا   یک نیایش یا مناجات   تو انعکاس یک عشق هستی   آری   یا شاید خود عشق انعکاس تو باشد   سعیدم   چه زیبا عشقت را نثارم کردی مردِ من   آری ، پی بردم   این عاشقانه ی امروزمان دستاورد مهربانی و عشق دیروز و امروز توست   جان ِ مادر   عاشقی میکنیم امروز در هوای بودنت   ...
31 ارديبهشت 1393

شمارش معکوس-1

                                                           مانتــــــــرای بی تکــــــــــــــرار من، مهربان کسرایم؛   برایت چه بخواهم ز خدا ؟   بهتر از اینکه خودش پنجره ی باز اتاقت باشد   عشق، محتاج نگاهت باشد   خلق، لبریز دعایت باشد   و دلت، تا به ابد وصل خدایی باشد که   ...
30 ارديبهشت 1393

مادربزرگ، حجکم مقبول

  کسرا جان دیشب مادربزرگِ مهربونت (مادربزرگِ بابا) از زیارت مکه برگشتن به سلامتی و ما و مادر اینا با عمو عبدالله اینا و عمه میهن اینا واسه استقبالشون رفتیم فرودگاه شما هم کلی تیپ زده بودی و خوشکل کرده بودی  ولی از شانس بدِ ما هوا خیلی سرد شده بود ( چون دیروز عصر یه بارون کوچولو اومد ) و باد خیلی سردی میومد واسه همینم ما مجبور شدیم ( من و بابا سعید و شما) تو ماشین منتظر بمونیم و از ماشین پیاده نشدیم شما هم حسابی اذیت کردی و وقتی داشتی با فرمون ماشین قام قام میکردی یه لحظه سُر خوردی افتادی پایین و حسابی گریه کردی الهی بمیرم واست پسرم اونقدر اون موقعیتت که گیر کرده بودی بین در و فرمون با نمک بود که من و بابایی بجای ای...
29 ارديبهشت 1393

شمارش معکوس-2

                                                           نغمه ی خوش آهنگــــــِ زنـــــــــدگــــــــــی ام، امّیـــــــــــــدِ مــــــــــادر   به هرکسی که می رسی ، می گوید :   آدم فقط یکبار عاشق می شود ..   دروغ است …   تو باور نکن …   مثلاً خود من ، ه...
29 ارديبهشت 1393

شمارش معکوس-3

  همه ی من ! کسرایم،   چشم ، چشم   دو ابرو ...   چقدر خدا برای کشیدنت آواز خوانده...!   تو در قلب من جا داری   و خدا در قلب تو   تازه فهمیدم...   راز نزدیک تر شدنم را به خدا...   93/02/27 - 3 روز مانده به عطر تن تو - چه بی تابانه می خواهدَت، همین جا، مــــــــادرت                   ...
27 ارديبهشت 1393

مچ گیری

 وقتی که کسرا خان در حال فضولی بود ولی بابا مچش رو گرفت و رفت سراغش و ...   و دوباره وقتی که کسرا فکر می کرد بابایی حواسش نیس دوباره رفت سر کشوهای لباس که اینجا دوباره بابایی ایندفعه از بالای سر کسرا مچش رو گرفت و کسرا هم که نمیدونست چیکار کنه واسه اینکه ضایع نشه شروع کرد به خندیدن   بابایی کسرا رو از اتاق آورد بیرون و تهدید کرد که اگه اذیت کنی میندازمت تو سطل آشغال !! اینجا بود که کسرا ساکت شد و به فکر فرو رفت ...   و بعد از 2 دقیقه به نشانه اعتراض شروع کرد به داد زدن و بعدش واسه بابا موش موشی شد تا شاید بابایی دلش به رحم بیاد ولی بابایی دلش به رحم نیومد... &...
26 ارديبهشت 1393