مامانی که من باشم

مادر که می شوی ظهر پنج شنبه خود به خود شارژ می شوی،پرسرعت می شوی، بدن دردت بی علت بهتر می شود خستگی های تلمبار شده ی یک هفته ات کم می شوند و سرحال تر می شوی و پرانگیزه

مادر که می شوی، در خانه هیچ ردِ پایی از اداره برایت نمی ماند، پوشه ی اداره بی زحمت ودردسر بسته می شود تا شنبه ی آینده اداره ای

مادر که می شوی نویدِ یک روز و نیم با پسرک بودن ،اینقدر برایت انرژی می سازد که تمامِ اتفاقاتِ زردِ هفته گم می شوند جایی که حتی اگر تلاش هم کنی پیدایشان نمی کنی

مادر که می شوی حتی اگر ظهر پنج شنبه به یمن ترافیک بی دلیلِ پنج شنبه ظهرهای شیراز خیلی دیر به خانه برسی، به راحتی می توانی هم لباس ها و ملحفه های نشسته را بشوری، هم خانه را تمیز و مرتب کنی هم همه ی بی نظمی های هفته را سر و سامان دهی هم پسرک به بغل فیلمی ببینی و نبینی و به اتفاق به خواب روید

مادر که می شوی جمعه ها برایت می شود روزِ موعود،یک روزِ زیبایِ تمام وقت بودن باپسرت که این همه هم آقا و آرام است

مادر که می شوی ، یاد می گیری تمام طعمِ لذیذِ غذا را یک لحظه  نوش کنی و لذت ببری از آن چه خداروزیت کرده

مادر که می شوی بسیاری از دقایق ، حتی اگر دستانت پر از پسرک باشد، بی اجازه ات رو به آسمان می روند و تو سپاس می گویی خدایی را که این لحظه ها را این همه زیبا برایت نقاشی کرده است

مادر که می شوی بازی با کسرایت می شود خلاصه و فشرده ی لذتِ بهترین مسافرت ها و گردش ها و تفریح ها

مادر که می شوی آخر هفته هایت معنا دار می شوند و ارزشمند ،می کوشی تا قدر ارزش هایت را بدانی خوب بدانی

با تشکر از الی مامان