امان از این گوشی های هوشمند
سلام به همه دوستان گلم
به همه شما عزيزان که تو این تقریبا یک ماه و نیمی که آپ نشدم مدتی جویای احوالم بودین.
و یه سلام و یه دنیا عذرخواهی به تو کسرای شیرینم.
مادرجان باید ببخشی منو ولی هرچه سعی کردم نشد که نشد،یعنی بهتره بگم حریف توجیهات سنگین و پرمغز آقای پدر نشدیم و برخلاف میلمان راهی بازار و دنیای وسیع اسمارت فون ها شدیم و بالاخره دوتا از این ماسماسک های بسیار سرگرم کننده و البته گران قیمت را خریدیم و البته خریدن همانا و جدایی همانا...
درست از همان روزی که این ماسماسک خوش طرح و زیبا در دستان من و آقای پدر جنابعالی جاخوش کرد حتی حرف زدنمان هم از طریق این واتساپ و وایبر لعنتی انجام میشه به حدی که آقای پدر وقتی ميخوان بگن صدای تلویزیون رو کم کنم تو وایبر به من پیام میدن و صدالبته که من سرم شلوغ تر از ایشان است چون در چندین گروه عضو هستم و حتی 5دقیقه که گوشی رو کنار بگذارم به اندازه ی نیم ساعت از مطالب جا می مانم...بله اینگونه شد که من وقت واسه پست گذاشتن تو وبلاگ گل پسرم رو نداشتم ولی بالاخره به هر سختی بود امشب عزممان را حزم نمودیم و اتفاقا از طریق همین گوشی آمدم که دلیل غیبت طولانی مدتم را بگم که امان از این واتساپ لعنتی که خورد و خوراک هم از ما گرفته است...ولی در عوض عکس های گرفتم که واسه گل پسرم توی وبلاگش بزارم
تو پست های بعدی همراه ما باشدبه آقا کسرای 15ماهه ی ما که حالا دیگه مردی واسه خودش شده و حرفهایی واسه گفتن داره البته به زبون شیرین خودش