کسراکسرا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

کسرا**عشقــــی بی انتهــــــــــا

شمارش معکوس-9

                                                            مهربان کسرای مادر   یکی شدن با تو آغاز زندگی دوباره من بود. این روز همیشه برای من مقدس است. عشق تو سالروز تولد ندارد. عشق تو در قلب من ازلی و ابدیست.   93/02/21 - 9 روز مانده به داشتنت - اینجا یک مادر با یک دنیا حس خوب      &nbs...
22 ارديبهشت 1393

شمارش معکوس-10

                                              می شمارم  روزها، ساعت ها، دقیقه ها و حتی ثانیه ها را ورق میزنم تک تک صفحات تقویم روی میز را لحظه لحظه سعی میکنم به یاد آورم از ابتدا، از ابتدای ابتدا از همان زمان که یکی بود یکی نبود از همان زمان که یکی یکی ، دوتا شدیم همان لحظه که یا علی گفتیم و عشق آغاز شد ان هنگامی که به گوش همگان رساندیم: خانه ای ساخته ایم سایه بانش همه مهر و کلبه کوچکمان ...
21 ارديبهشت 1393

شمارش معکوس

کسرای مادر بهترینم، امیدم از امروز میخوام شمارش معکوس بزارم آخه فقط 10 روز تا یکسالگیت باقی مونده نازنینم یکسال از بهترین روزای خدا سپری شد و یکساله که قشنگ ترین خاطره های عاشقانه ی من و بابا رو با دستای کوچیکت رقم زدی،مهربونم تو بهترین و زیباترین هدیه خدایی چقدر سبزبختم که یکساله مادر مهربون پسری مثل تو هستم و چقدر سبز بختی که میلاد قمری ات  مقارن شد با یکی از بهترین ماه های خدا، ماه رجب و یکی از ناب ترین روزهای این ماه، روز میلاد جوادالائمه (ع). بهانه ی زندگیم ،عاشقانه و با تمام وجودم به خودم و عشقم سعید، این روز سراسر رحمت و نور رو تبریک میگم و از خدای بزرگ آرزوی تنی سالم و دلی خوش و ل...
21 ارديبهشت 1393

میلاد عشق و نور

سلام به دوستای گلم،مامانای مهربون سلام به قند عسلم آقا کسرای گل مامان جون باید ببخشی منو چون نزدیک به یک ماهه که چیزی واست ننوشتم دلیلشم این بود که اول ماه رجب عموی خوبم از پیش ما رفتند و غم بزرگی رو دل همه ی ما گذاشتن و حسابی درگیر مراسم و مهمانداری بودیم. پسر نازنینم ،عمر مامان امروز روز تولد آقا امام جواد هست،عزیزکم امروز مصادف با دهم رجب و یکمین سال تولد شما البته به سال قمری است                 پارسال یه همچین روزی و با کلی افتخار،درست روز تولد امام جواد خدا چشم من و باباسعید و به جمال شما روشن کرد و بزرگترین و عزیزترین هدیه اشو توی یکی از روزای پر از ستاره...
20 ارديبهشت 1393

برای مادرم ... فرشته ی همیشه همراهم

به من گفته بودند عشق را در جایی می توان یافت که زندگی باشد، که زیبایی باشد. گفته بودند عشق در روییدن است، در دل سپردن. و من به جستجوی عشق برآمدم و آن را در رویاندن دیدم، در زندگی بخشیدن. عشق را در جان کسی یافتم که وجودش را فداکارانه، ایثار کرد تا تجسم عشقش، خورشید تابناک حیات دیگری باشد. آن کسی که تمام شادی های دنیا را در شنیدن ضربان های قلب کودکش خلاصه کرد. کسی که خداوند ماهتاب عشق در زمینش نامید. من، عشق را در تلالو چشمان کسی یافتم که اولین گام های کودکش را به تماشا نشسته بود. عشق را در دستان لرزان کسی دیدم که پیشانی تب دار فرزندش را نوازش می کرد. من، عشق را در آغوش گرمی دیدم که همواره، گرم و گشوده و...
30 فروردين 1393

برای تو که شاهزاده رویاهای من و قهرمان قصه های پسرت هستی،برای تو سعیدم

پدر که می شوی… خوب بودی و بهتر می شوی یا نه اصلا عالی می شوی می شوی همان که روزی مرد رویاهایم بوده ، همراه می شوی حتی اگر راه سخت و پر فراز و نشیب باشد پدر که می شوی مهربان می شوی، دلسوز می شوی ، کوچک شدن صورتم را زیر چشم هایم را حتی اگر در گذشته می دیدی و نمی گفتی این روزها می بینی و می گویی و زود می گویی با نگرانی می گویی آنقدر از گفتنت مغرور می شوم که حیفم می آید جواب سلام خود مرکز توجهم را بدهم پدر که می شوی ، صبور می شوی، بی انصافی کردم… صبور تر می شوی هوشیار تر و بیدارتر می شوی حتی اگر همه ی شب را بخوابی نیمه خوابی بیداری تا به صدای مددم لبیک بگویی پدر که می شوی ، صبح ها زود از خواب بر میخیزی ب...
30 فروردين 1393

حس ناب مادری

مادر بودن یعنی بوسیدن سر انگشتای کوچولو ی پسرک مادر بودن یعنی بوییدن عطر خوش زیر گلوش وقتی مثل یه فرشته خوابیده مادر بودن یعنی زمان های شگفت انگیز شیر خوردنش مادر بودن یعنی خندیدن های بی دلیلش مادر بودن یعنی نشون گرفتنت با انگشت خوشگلش تو یه جمع شلوغ و ماما گفتنش مادر بودن یعنی غرق شادی شدن از بغل کردنش مادر بودن یعنی دالی بازی مادر بودن یعنی  خراب شدن دنیا رو سرت وقتی صدای گریه شو میشنوی مادر بودن یعنی کم خوابی مادر بودن یعنی سرمست شدن از دیدنش مادر بودن یعنی دیدن لبخند شیرین وقتی از خواب بیدار میشه مادر بودن یعنی تاتی تاتی مادر بودن یعنی عاشق یه دندون سفید و خوشگل بشی مادر بودن یعنی منتظر همه لحظه های شروع با...
30 فروردين 1393

مامانی که من باشم

مادر که می شوی ظهر پنج شنبه خود به خود شارژ می شوی،پرسرعت می شوی، بدن دردت بی علت بهتر می شود خستگی های تلمبار شده ی یک هفته ات کم می شوند و سرحال تر می شوی و پرانگیزه مادر که می شوی، در خانه هیچ ردِ پایی از اداره برایت نمی ماند، پوشه ی اداره بی زحمت ودردسر بسته می شود تا شنبه ی آینده اداره ای مادر که می شوی نویدِ یک روز و نیم با پسرک بودن ،اینقدر برایت انرژی می سازد که تمامِ اتفاقاتِ زردِ هفته گم می شوند جایی که حتی اگر تلاش هم کنی پیدایشان نمی کنی مادر که می شوی حتی اگر ظهر پنج شنبه به یمن ترافیک بی دلیلِ پنج شنبه ظهرهای شیراز خیلی دیر به خانه برسی، به راحتی می توانی هم لباس ها و ملحفه های نشسته را بشوری، هم خانه را تمیز ...
30 فروردين 1393